از بستگان خدا (داستانک)

نوشته شده توسط:مدیر سایت | ۰ دیدگاه
 کودکی با پای برهنه روی برف ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد.   بقیه در ادامه ی مطلب برترین سایتها WWW.ENTTEZAR.IR   /  WWW.KAVPA...

فقط یکبار در اغوش گرفتمش

نوشته شده توسط:مدیر سایت | ۰ دیدگاه
  هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم, از من پرسید چرا؟! [پریسا دنیای شکلک ها www.sheklakveblag.blogfa.com/] برترین سایتها WWW.ENTTEZAR.IR  /  WWW.KAVPA...